به نام آن کسی که اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد
بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ میزنند و گنجشکها جدی جدی میمیرند
آدما شوخی شوخی زخم میزنند و قلبها جدی جدی میشکنن
و تو شوخی شوخی لبخند میزنی و من جدی جدی عاشق میشم . . .
ممنونم از نظراتتون من امشب باید برم لاهیجان این هفته خیلی درس دارم ونیاز به دعای شما
د و شنبه شب میام اگه خدا بخواد مراقب خودتون باشید خدافظی
به نام آن کسی که اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است
عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است
عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است
عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست
بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است
مهران جون کاش میمردم این روزو نمیدیدم
راستی بچه ها من مجتبی هستم قبلا من و فائزه خانم با هم آپ میکردیم اما از این به بد من به یاد فائزه آپ میکنم ممنون بخاطر لطفی که به این وبلاگ دارین منتظر نظراتتون هستم
به نام آن کسی که اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد
میدونم پیش تو آروم میشدم حتی اگه
قهرو نازت واسه من دردو بلای دیگه داشت اگه یارم میشدی صاحب دنیات میشدم
فکر نکن چشمهای تو یه عاشقای دیگه داشت
اگه داشتم تورو دنیام یه صفای دیگه داشت
شب عشقم واسه من حالو هوای دیگه داشت
به نام آن کسی که اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد
گر چه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر
مست مستم مشکن قدر خود ای پنجهء غم
من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر
شب تا صبح نمی خوابم برا سلامتیت دعا می کنم شما هم براش دعا کنید تا خوب بشه
<<
bename yegane navazandeye ghalbam >>
به سلامتیه گاو چون که نگفت من گفت ما، به سلامتی کرم خاکی نه به خاطره کرمش به
خاطره خاکی بودنش، به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش تکیه میکنه، به سلامتی
مورچه که تا حالا هیچ کس اشکشو ندیده، به سلامتی خیار نه به خاطره خ اش بلکه به
خاطره یارش، به سلامتی شلغم نه به خاطره شلش به خاطره غمش. به
سلامتیه هر چی نا مرده که اگر نامرد نباشه مردا شناخته نمیشن
<<
bename yegane navazandeye ghalbam >>
شاید لیاقت آنرا نداشته باشم که در قصر ها بسر برم
شاید لایق آن نباشم که از لذات دنیایی متمتع گردم
شاید سزاوار آن نباشم که در جمع بزرگان درآیم
شاید لایق آن نباشم که شمع انجمن ها باشم
شاید لیاقت نداشته باشم که گل خوش عطری باشم تا همه مرا ببویند
اما شادم که در جمع دیوانگان مرا پذیرفته اند
شادم که مرا عاشقی دیوانه می نامند
شادم که صداقت و وفا داری در عشق تو مرا به جنون کشانده
شادم که در جنون هم ثابت قدم هستم . . . آری
. . . . .آیا دیگران این لیاقت را دارند ؟
« بنام معشوق حقیقی که وفایش ازلی و ابدی است »
وقتی انسان عاشق خدا شود اینگونه بنگرد به
خدا دیگر هیچ چیز او را عذاب نمیدهد و همچیز را لطیف میبیند پس
« بنام معشوق حقیقی که وفایش ازلی و ابدی است »
چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به
قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی هنوزم دوسش داری چه
قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له
شده....چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام
نتونی بگی....چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور
باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری.......چه قدر سخته گل
سلام دوستان خوبم.ممنون از کامنداتون.با عرض پوزش میخوام بگم من دیگه آپدیت نمیکنم.احتمال داره کار وبلاگمو به یکی از دوستام بسپارم.آخه من به یه ماهه به جمع متاهلا پیوستم و همسرم اجازه چنین کاریو به من نمیده.اگه نظر نمیدم تو وبلاگتون دیگه ببخشید.من دیگه آنلاین نمیشم.بای.
اگر بار گران بودیم رفتیم
اگر نا مهربان بودیم رفتیم.
شدم آن
عاشق دیوانه که بودمباغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
پرگشودیم در آن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
* * * *
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهت
بخت خندان و زمان رام
خوشه
ماه فرو ریخته در آبشاخه ها دست بر آورده به
مهتابشب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
* * * * *
چون
کبوتر لب بام تو نشستمباز گفتم تو
صیادی و من آهوی دشتمحذرازعشق ندانم،نتوانم
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
ماه
بر عشق تو خندیدپای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ،نرمیدم
نگرفتی از
عاشق آزرده خبر همنکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!!!!!!!!!!!!!زیباترین کلمه: عشق
زشت ترین کلمه: بی وفایی
پاک ترین کلمه:اشک
بی همتا ترین کلمه:تنهایی
جذاب ترین کلمه:آشنایی
و شگفت ترین کلمه:نام زیبای یار
سلام دوستان.بازم از کامنت قشنگتون ممنونم.این بار میخوام سوالی مطرح کنم تا خودم نیز به جواب سوالم برسم.فقط از شما میخوام هر چی واقعیت است بگویید.متشکرم.
سوال:هدف شما از دوست شدن با جنس مخالفتون چیست؟
آخه بعضی ها از روی سرگرمی وتنهایی و هزار تا چیز دیگه میان رفیق میشن.آخه کسانی که با چت واینترنت آشنایی دارن میان دوستاشونو از همانجا انتخاب می کنن.عجب زمونه ای شده ها....من منتظر جوابتون هستم.متشکرم.
چرا من وتو فکر می کنیم شخصیت یه آدم به لباسش نیست؟چرا فکر نمی کنیم لباس وسیله ای برای نشون دادن ارزش ما آدمهاست.چه بخواهیم،چه نخواهیم،هر آدمی که ما رو می بینه،از روی پوششمون درباره ما قضاوت می کنه.یه دختر نجیب اونقدر برای خودش ارزش قائل است که هیچ وقت لباس جلف نپوشه.ویه پسر با اصالت هیچ وقت خودشو شکل بزوجوجه تیغی درنمی یاره.توی همه جای دنیا به کدامیک از اینها میگن با شخصیت؟یک آقا پسربا لباس جلف ومسخره که هدفش از لباس پوشیدن پوشاندن عقده های درونی است،یا یک آقای کت شلواری اتو کشیده؟یک زن با لباسهای تنگ و کوتاه و نیمه عریان که خودشو شکل دلقک سیرک درآورده،یا یک خانم ساده و پوشیده و با وقار؟
دوستان،لباس ما مثل یک پزشک یا یک پلیس که پیشه وحرفه اونها رو مشخص می کنه،نشون می ده ما کی هستیم،چی هستیم وچه هدفی داریم.لباس ما هدف ما رو هم نشون می ده،به نظر شما هدف دختری که با مانتو،شلوار و روسری کوتاه و آرایش ناجور به خیابان می یاد،چی می تونه باشه؟
شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟ "
استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! "
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟ "
و شاگرد با حسرت جواب داد: " هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم ."
استاد گفت: " عشق یعنی همین! "
شاگرد پرسید: " پس ازدواج چیست؟ "
استاد به سخن آمد که : " به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی! "
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت . استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: " به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم."
استاد باز گفت: " ازدواج هم یعنی همین!!
عاشقی یعنی تحمل نه شکایت نه گله
حتی اگه بینمون باشه یه دنیا فاصله