و اما عشق عشق یک جور جوشش کور است و پیوندی از سر نابینائی ، اما د وست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت عشق در قالب دلها در شکل ها و رنگ های تقریبا مشابهی متجلی میشود اما د وست داشتن در هر روحی جلوه خاصی دارد عشق با د وری و نزدیکی در نوسان است ، اگر د وری به طول بینجامد ضعیف میشود ، اگر تماس دوام یابد به ابتذال میکشد اما د وست داشتن با این حالت نا آشناست عشق جوششی یکجانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست و از این رو همیشه اشتباه میکند اما د وست داشتن در روشنائی ریشه میکند و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی نیست اما د وست داشتن در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر میرود و د وست را با خود به قله بلند اشراق میبرد عشق زیبائی های دلخواه را در معشوق میافریند و دوست داشتن زیبائی های دلخواه را در د وست میبیند و میابد عشق یک فریب بزرگ و قوی است و د وست داشتن یک صداقت راستین عشق در دریا غرق شدن است و د وست داشتن در دریا شنا کردن عشق بینائی را میگیرد و د وست داشتن بینائی میدهد عشق ناپایدار و نامطمئن است و د وست داشتن لطیف است وپایدار و سرشار از اطمینان عشق همواره با اشک آلوده است و د وست داشتن سراپا یقین از عشق هرچه بیشتر میشنویم سیراب تر میشویم و از د وست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند اما د وست داشتن ، د وست را محبوب و عزیز میخواهد در عشق رقیب منفور است و در د وست داشتن عزیز عشق اسارت در دام غریزه است و د وست داشتن آزادی از جبر مزاج عشق مامور تن است و د وست داشتن پیغمبر روح
خاتون شعرهای غم انگیزم !
باید که من بدست تو برخیزم
پرواز من بدون تو می لنگد
افسوس می خورم که به چشمانت
فرصت نشد دخیل بیاویزم
من خواب دیده ام که تو اینجایی
از عطر خنده های تو لبریزم
روزی هزار مرتبه در یادت
در پای چشمای تو می ریزم ،
چشمان سبز تو ... چه بگویم آه
وقتی که نیستی خود پاییزم
بیدار می شوم ، شب خوبی من
خاتون من ! نخواه که برخیزم
سلام فائزه جان
خسته نباشی
و اما عشق
عشق یک جور جوشش کور است و پیوندی از سر نابینائی ، اما د وست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت
عشق در قالب دلها در شکل ها و رنگ های تقریبا مشابهی متجلی میشود اما د وست داشتن در هر روحی جلوه خاصی دارد
عشق با د وری و نزدیکی در نوسان است ، اگر د وری به طول بینجامد ضعیف میشود ، اگر تماس دوام یابد به ابتذال میکشد اما د وست داشتن با این حالت نا آشناست
عشق جوششی یکجانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست و از این رو همیشه اشتباه میکند
اما د وست داشتن در روشنائی ریشه میکند و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی نیست اما د وست داشتن در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر میرود و د وست را با خود به قله بلند اشراق میبرد
عشق زیبائی های دلخواه را در معشوق میافریند و دوست داشتن زیبائی های دلخواه را در د وست میبیند و میابد
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و د وست داشتن یک صداقت راستین
عشق در دریا غرق شدن است و د وست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینائی را میگیرد و د وست داشتن بینائی میدهد
عشق ناپایدار و نامطمئن است و د وست داشتن لطیف است وپایدار و سرشار از اطمینان
عشق همواره با اشک آلوده است و د وست داشتن سراپا یقین
از عشق هرچه بیشتر میشنویم سیراب تر میشویم و از د وست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر
عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند اما د وست داشتن ، د وست را محبوب و عزیز میخواهد
در عشق رقیب منفور است و در د وست داشتن عزیز
عشق اسارت در دام غریزه است و د وست داشتن آزادی از جبر مزاج
عشق مامور تن است و د وست داشتن پیغمبر روح
تا بعد
مهدی
به شدت مخالفم ...
سلام لینکت رو گذاشتنم
سلام خوبی؟ وب زیبایی داری. به دفتر عشق هم بیا خوشحالم میکنی.. منتظرم. شاد باشی. یا حق
خوشحالم که به من سر زدی. به زودی لینک شما را میزارم .
قالب جدیدی گذاشتم بیا ببین و بگو چطوره.......بای
سلام.موفق باشید.من وبلاگ و up to date کردم.سر یزنید.
سلام خوبی ؟ چه خبرها
بازم مثل همیشه قشنگ بود
من اپدیت کردم دوست داشتی یه سر به من بزن
خوشحال میشم
تا بعد خدانگهدار
saaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaalam vay che ghashang bod ino be gole manam bego bashe ? montazweretonam babay