« بنام معشوق حقیقی که وفایش ازلی و ابدی است »
تو به شفافیه شبنم روی برگا
من مثل یه برگ زردی
که میو فته از درختا
تو مثل طراوت گلای نرگس
روی قلبم
من نوشتم بی تو هرگز
بین من و تو فا صله غوغا می کنه
یاد حرفای قشنگت
من و رها نمی کنه
تو من و گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی
توی کوچه های غربت دنبالم حتی نگشتی
تو مثل ستاره ای که
توی شبهای سیاهم
می درخشی و می شی جون پنا هم
تو مثل طراوت گلای پونه
چرا رفتی از برم ای دیونه
تو مثل یه تیکه ابری
توی آسمون آبی
پاک و صادق مثل رویا
مثل خوابی
بگو یک بار آره یک بار بر می گردی
یا هنوزم بی تفا وت
یخی سردی
سلام
وبلاگ خوبی داری موفق باشی
به کلبه ما هم سری بزن
سلام مریم خانم.ممنون به من سر زدی.آپ کردم منتظرت هستم.یادت نره بیای پیشم
بر می گردی ؟ نه دیگه فایده ای ندارد . می دونم دیگه برنمی گردی .
دیگه مثل همیشه نیستی . این را چشمهایت به من می گویند !
سلام منم دیگه دارم دوباره عاشق میشم دوست دارم دوباره لطافتش رو تو اغوشم بگیرم دستم رو بگیرین